روز مادر
عزیزم...زیباترینم...رهترینم...صدای تو 4 سال است همچون آوای خوش پرندگاه کمیاب در منزلگاه ما مینشیند....صورتت 4 سال است صبح گاهان آبی ترین آسمان و پاک ترین قطرات باران ماست....دستهایت و گامهایت هر روز در خلوتگاه ذهنم مینشیند...روزی که به دنیا آمدی با تو متولد شدم. دوباره دنیا را دیدم..روزها را شبها را..من را تو انسانی دگر ساختی. من را تو جان دوباره دادی...من را تو لیاقت دوباره زیستن و نگریستن بخشیدی. من با تو رشد کردم. پاره پاره وجودم شدی. تمام هستی من تمام آنچه بدان خوشم. غم هست اما نه وقتی تو هستی. من در چشمانت ذوب میشوم...با اشکهایت از خود بیخود میشوم...میمیرم....من با درد تو هلاک میشوم. میخندی و من پا میگیرم..از یاد میبرم که ب...